Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «فرارو»
2024-04-28@00:59:22 GMT

راز کشته شدن یک زن در کردستان

تاریخ انتشار: ۱۵ فروردین ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۴۵۰۰۶۳

راز کشته شدن یک زن در کردستان

اعتماد نوشت: معضلاتی مثل کودک همسری و تعصبات ناموسی اگرچه در بسیاری از استان‌های ایران همچنان شایع است، اما در برخی استان‌های مرزی مانند کردستان و سیستان‌وبلوچستان براساس آمار رسمی این مسائل شدیدتر است؛ شاید به همین دلیل هم هست که آمار زن کشی در این استان‌ها بسیار بالاست.

بررسی‌ها نشان می‌دهد قتل زنان و دختران در کردستان بیشتر به دلیل اختلافات خانوادگی، رد درخواست ازدواج، پافشاری بر حق کار، دیر آمدن به خانه، ازدواج با فردی دیگر، رابطه پیش از ازدواج داشتن، مسائل مالی و ورشکستگی و در برخی موارد به دلایل نامعلومی رخ می‌دهد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

یکی از این قتل‌ها که به دلایل نامعلومی رخ داده جسدی است که در روز دوشنبه ۷ فروردین ماه ۱۴۰۲ پیدا شده.

جسد متعلق به زنی ۳۶ ساله با هویت «سرشین. پ» در روستای بیساران است که پس از چند روز جسدش در «سد گاران» مریوان پیدا می‌شود. براساس اخبار رسمی منتشر شده متهم به قتل در اعترافات خود گفته که در ابتدا او را خفه کرده و سپس او را به سنگ بزرگی آویخته و جسدش را داخل آب انداخته است.

به دنبال انتشار این خبر در فضای مجازی برای صحت آن، موضوع را پیگیری کرد تا به واقعیت ماجرا دست پیدا کنیم. این زن ۳۶ ساله به دست مردی حدودا ۴۲ ساله به قتل رسیده که «دهیار بیساران، برادر مقتول، برادر متهم و اهالی» این موضوع را تایید کردند.

«جمیل صبار» دهیار روستای بیساران در مورد این حادثه به «اعتماد» می‌گوید: «متهم به قتل آدم درستی نبود. قبلا سابقه سرقت، آتش‌سوزی برخی از خانه‌های روستا را داشته، اما کسی جرات نمی‌کرد از او شکایت کند. همه یک جورایی از او می‌ترسیدند.

این خانم و آقا حدود ۱۰ سال بود که با هم رابطه داشتند تا اینکه دو سال پیش همسر این خانم خانه‌شان را از بیساران به مریوان منتقل کرد. از همان زمان به بعد مقتول رابطه‌اش را با این آقا قطع کرد. فکر می‌کنم برای همین این آقا آن خانم را به قتل رساند ولی اینکه قتل صرفا به خاطر طلا‌های این خانم بوده باشد بعید می‌دانم درست باشد.»

گفته‌های اهالی

یکی از اهالی در مورد این خبر به «اعتماد» می‌گوید: «از خدا پنهان نیست از بنده‌های خدا چه پنهان باشد همه اهالی روستا می‌دانستند که این آقا و خانم با هم ارتباط داشتند ولی هنوز کسی نمی‌داند واقعیت ماجرا چیست و این آقا چرا این خانم را به قتل رسانده است. البته خود این آقا به قتل اعتراف کرده و گفته که جسد را داخل سد گاران مریوان انداخته.

روز حادثه این خانم به بازار طلافروشی در مریوان رفته بود که این آقا هم همراهش بوده و او را به قتل رسانده. این اتفاق در دست بررسی ماموران اطلاعات و آگاهی است برای همین اطلاعات چندانی هنوز درباره انگیزه قتل درز نکرده و هنوز کسی به طور دقیق نمی‌داند این آقا به چه دلیل این خانم را کشته است.»

یکی دیگر از اهالی نیز می‌گوید: «هر دو این‌ها اصالتا بیسارانی هستند.

این خانم در سن پایین ازدواج کرد. وقتی ازدواج دومش را انجام داد با این آقا آشنا شد. چند سال پیش وقتی خانه مقتول هنوز بیساران بود قاتل به خانه او می‌رود. کی؟ وقتی که شوهر این خانم خانه نبود و سر کار بود. شوهر این خانم یک جوری متوجه می‌شود که این آقا در غیاب او وارد خانه شده و پیش همسرش است. خودش را به خانه می‌رساند.

قاتل به خاطر اینکه با شوهر این خانم روبه‌رو نشود خودش را از طبقه دوم خانه آن‌ها به پایین پرت می‌کند و دست و پایش می‌شکند. کل روستا ماجرا را می‌فهمند و قضیه دست و پای شکسته این آقا برای همه روشن می‌شود. شوهر این خانم بعد از این ماجرا خانه‌شان را به مریوان می‌برد.

حالا با شایعه‌هایی که هست بعضی از اهالی می‌گویند؛ این دو باز هم با هم رابطه داشتند و برخی دیگر از اهالی می‌گویند که پس از رفتن این خانم و همسرش به مریوان این دو با هم ارتباط‌شان قطع می‌شود. بعد از یک مدت هم که خبر در روستا پیچید؛ این آقا زده این خانم را کشته. آن طور که من از اهالی شنیدم متهم این خانم را با سیم خفه کرده و با ماشین به اطراف مریوان برده و دور جسد را یک تور فلزی پیچانده و یک سنگ بزرگ به تور بسته و آن را داخل آب سد انداخته که به وسیله تور و آن سنگ بزرگ جسد زیر آب بماند. این خانم تا چند روز زیر آب بود... ماموران هم وقتی متهم اعتراف می‌کند، می‌توانند جسد را پیدا کنند و از زیر آب بیرون بکشند.»

گفته‌های نزدیکان مقتول و متهم

یکی از برادران مقتول درخصوص قتل خواهرش به «اعتماد» می‌گوید: «سرشین، فرزند سوم خانواده بود و وقتی من بچه بودم ازدواج کرد. خودش هم وقتی برای بار اول ازدواج کرد سنی نداشت و کوچک بود. دو بار شوهر کرد. شوهر اولش از اقوام ما بود ولی دومین شوهرش آشنا نبود. ما احساس می‌کنیم این آقا به خاطر اینکه طلا‌های خواهرم را بردارد او را به قتل رسانده.»

برادر متهم به قتل نیز در مورد این حادثه به «اعتماد» می‌گوید: «برادرم ۴۲ سال دارد و متاهل است. دو فرزند دارد و سومین فرزندش هم در راه است. شغلش آزاد بود و در همین روستا هم کار می‌کرد و هم زندگی. برادرم با این خانم چند سالی رابطه داشت و تا همین چند وقت پیش هم رابطه‌شان ادامه داشت. همه اهالی حتی شوهر این خانم هم از رابطه آن‌ها خبر داشتند. این خانم چند بار از خانه شوهرش قهر کرده بود و خانه پدرش برگشته بود تا از شوهرش طلاق بگیرد و با برادر من ازدواج کند.

از نحوه به قتل رساندن این خانم توسط برادرم هیچی نمی‌دانم. فقط می‌دانم بعد از به قتل رساندن او جسدش را در سد می‌اندازد. بعد از چند روز از آگاهی با برادرم تماس گرفتند و او را احضار کردند و گوشی‌اش را چک کردند.»

او در ادامه در مورد وضعیت تاهل مقتول می‌گوید: «او در هفده، هجده سالگی با عموزاده‌اش (پسرعمویش) ازدواج می‌کند. در آن ازدواج به یک مرد دل می‌بندد که آن مرد هم بعد از مدتی فوت می‌کند. بعد از این ماجرا‌ها از عموزاده‌اش جدا می‌شود و با مردی دیگر ازدواج می‌کند. در همین ازدواج دومش با برادر من آشنا می‌شود و وارد رابطه می‌شوند.»

صحبت‌های برادر متهم در حالی است که شوهر مقتول آن‌ها را رد و ادعا می‌کند که همسرش با این آقا هیچ رابطه‌ای نداشته است. شوهر سرشین نیز در مورد به قتل رسیدن همسرش به «اعتماد» می‌گوید: «چند سالی می‌شود که ما مریوان زندگی می‌کنیم. من و همسرم حدود هفده سال پیش با هم ازدواج کردیم. هم او و هم من ازدواج دوم‌مان بود. از من دو فرزند داشت و از ازدواج اولش هم یک فرزند. اصلا چنین چیزی نیست که همسرم با این آقا رابطه داشته. قبل از عید یک روز همسرم طلاهایش را برداشت تا به بازار ببرد و بفروشد. به پول طلا‌ها نیاز داشتیم. حدود ۱۳۵ گرم طلا بود. بعد از آن روز همسرم دیگر به خانه برنگشت. مثل اینکه آن نامرد او را دیده بود و سوارش کرده بود. بعد از اینکه دیدم همسرم گم شده از آن مرد شکایت کردم.»

او به مابقی سوالات جواب می‌دهد.

شما گفتید همسرتان با این مرد رابطه نداشته پس چطور از ایشان شکایت کردید؟

خب، ما از اهالی یک روستا هستیم. من به این مرد مشکوک شده بودم. بعد از چند روز هم از او شکایت کردم. وقتی ماموران او را احضار کردند او خودش اعتراف کرد.

تکلیف طلا‌ها چه شد؟

طلا‌ها در اداره آگاهی است. ماموران طلا‌ها را از آن آقا گرفتند.

جسد همسر شما چند روز بعد از مفقود شدنش پیدا شد؟

پس از ۱۹ روز ماموران به واسطه اعترافات متهم، جسد همسرم را از زیر آب پیدا می‌کنند.

به شما اعلام نشد که همسرتان با چه وسیله‌ای به قتل رسیده است؟

متهم گفته که داروی بیهوشی به او داده و سپس خفه‌اش کرده و جسد را به سنگ بزرگی بسته و داخل سد انداخته است.

منبع: فرارو

کلیدواژه: قتل ناموسی زن کشی شوهر این خانم چند روز طلا ها زیر آب

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۴۵۰۰۶۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

آتش و فراموشی؛ روایت استاد فلسطینی از زندگی خانواده او در غزه

دفتر کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد اعلام کرد بیشتر قربانیان حملات اخیر رژیم صهیونیستی به شهر رفح در نوار غزه زنان و کودکان بوده‌اند و در صورت تشدید حملات رژیم اشغالگر به این باریکه، خطر کشتار غیرنظامیان و آوارگی مضاعف فلسطینی‌ها افزایش می‌یابد. در بیانیه این نهاد حقوق بشری آمده است: «فولکر تورک، کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل امروز مجموعه حملات اسرائیل علیه رفح در روز‌های گذشته را محکوم کرد؛ حملاتی که بیشتر به کشته‌شدن زنان و کودکان منجر شده است. او بار دیگر نسبت به حمله‌ای تمام‌عیار علیه این منطقه هشدار داد، منطقه‌ای که ۱.۲ میلیون فلسطینی به‌اجبار به آن پناه آورده‌اند.»

بر اساس این بیانیه، چنین حمله‌ای تنها به کشتار بیشتر و آوارگی مضاعف منجر شده و جنایات بین‌المللی بیشتری به همراه خواهد داشت. بر اساس گزارش‌ها، در حملات رژیم صهیونیستی به رفح در ۱۹ و ۲۰ آوریل دست‌کم ۳۳ فلسطینی شهید شدند که ۲۲ تن از آنها زن و کودک بودند. تورک در این بیانیه گفت: «هر ۱۰ دقیقه یک کودک کشته یا مجروح می‌شود. آنها بر اساس قوانین جنگی مصونیت دارند؛ اما در نهایت همین کودکان هستند که بهای این جنگ را پرداخت می‌کنند.»

 از همین رو خبرنگار باشگاه خبرنگاران جوان پای صحبت‌های «غدی عاقل»، استاد فلسطینی الاصل دانشگاه کانادا نشسته و از تجربه شخصی وی و خانواده او در غزه پرسید. در ذیل مشروح این گفتگو از نظرتان می‌گذرد.

-با توجه به اینکه تمام اعضای خانواده شما در نوار غزه و رفح هستند، خبر جدیدی از وضعیت آنها دارید؟

غدی عاقل: کسانی که از بمباران نسل‌کشی اسرائیل جان سالم به در می‌برند، ممکن است از مرگ و ویرانی که از خود بر جای می‌گذارد جان سالم به در نبرند. در اوایل ماه جاری، نیرو‌های اشغالگر اسرائیل از زادگاه من خان یونس در جنوب نوار غزه عقب نشینی کردند، احتمالاً برای آماده شدن برای حمله به رفح. اکنون، آن غیرنظامیانی که در بخت آزمایی مرگ و زندگی برنده شدند، در دنباله رویا‌های شکسته به خان یونس هستند. 

خطر هنوز در هر گوشه‌ای در کمین است، اما پسر عموی من اکرام و شوهرش عوض احساس کردند که مجبور بودند به جمعیت بپیوندند و به منطقه القراره در شمال خان یونس بروند تا وضعیت برادر عوض و محمد و خانواده اش را بررسی کنند. آنچه آنها کشف کردند فراتر از درک بود. محمد، همسرش منار و هفت فرزندشان - خالد، قصی، هادیه، سعید، احمد، ابراهیم و عابد که همگی زیر ۱۵ سال سن داشتند- در حمله هوایی اسرائیل به خانه‌شان به طرز وحشیانه‌ای کشته شدند. خانه آنها خراب شده بود و بدن آنها در حال تجزیه بود، سگ‌ها و گربه‌های ولگرد سعی می‌کردند آنها را بجوند. اکرام و عوض قبر‌های کم عمقی کندند و آنها را دفن کردند.

این دومین باری بود که اکرام و عوض باید برادرزاده‌ها و خواهرزاده‌های خود را دفن می‌کردند. در ماه اکتبر، آنها مجبور شدند از اجساد تسنیم، یاسمین، محمود و الیاس، فرزندان برادر دیگر عوض، ابراهیم، مراقبت کنند که به همراه مادرشان، نانسی، در بمباران اسرائیل کشته شده بودند.

این بار درد خیلی غیر قابل تحمل بود. پس از بازگشت به خانه، اکرام که غم و اندوه او را فراگرفته بود، ناگهان بینایی خود را از دست داد. علت این مصیبت غم انگیز ناشناخته است و همه ما را گیج و ویران کرده است.

در همین حال، در غرب خان یونس، که اکنون شبیه یک شهر ارواح است، برخی از اعضای خانواده شوهرم سفری مشابه با درد و رنج را آغاز کردند. مقصد آنها: ویرانه‌های خانه هایشان، نه چندان دور از آنچه از بیمارستان الامل باقی مانده است.

کل بلوک، از جمله سه ساختمان چند طبقه که برادر شوهرم و بیش از ۷۰ نفر دیگر در آن زندگی می‌کردند، ویران شد. مردان جوان خانواده عکس، فیلم گرفتند و آنچه از زندگی سابقشان باقی مانده بود را نجات دادند. سپس آنها به المواسی بازگشتند، که زمانی مرکز پر جنب و جوش زندگی در ساحل خان یونس بود، که اکنون به یک اردوگاه چادری تبدیل شده است، سرزمینی بایر از ناامیدی، جایی که در چهار ماه گذشته آواره شده اند.

آنها پس از بازگشت به چادر‌های خود، تصاویر و کلیپ‌های ویرانه خانه‌های خود را با پدر و مادر و خواهر و برادر خود به اشتراک گذاشتند. برای خواهرشوهرم نیما، خبر‌ها و تصاویر خانه اش بیش از حد قابل تحمل بود. او در حین تماشای تصاویر مدام گریه می‌کرد. صبح روز بعد، نیما را بی هوش یافتند. خانواده‌اش او را با عجله به نزدیک‌ترین بیمارستان، الامل بردند، که از قضا به «امید» ترجمه می‌شود، اما هیچ بیمارستان و امیدی پیدا نکردند. یکی از پزشکان قهرمانی که در آنجا مانده بود اعلام کرد که او مرده است. او به سادگی قادر به تحمل این ناراحتی نبود. نیما غرق در غم و ناامیدی، سکته کرده بود. شوهر نیما، سلیمان، و فرزندانش برای تکمیل مقدمات تشییع جنازه، شستن جسد به روش صحیح، یافتن وسایلی برای تابوت و رسیدن به رباب، دختر بزرگ نیما، که به رفح پناه برده بود، تلاش کردند.

در حالی که آنها گریه می‌کردند و ماتم می‌کردند، بمب‌های اسرائیل همچنان بر مناطق مسکونی در رفح، اردوگاه آوارگان نصیرات، دیرالبلاح، اردوگاه آوارگان مغازی و بیت حانون اصابت کرد و صد‌ها کشته برجای گذاشت. در اردوگاه آوارگان یبنا در رفح، یک بمب باعث کشته شدن اعضای خانواده ابوالحنود - ایمان. مادرش ابتصام؛ شوهرش محمد؛ و چهار فرزند خردسالشان: تالین، آلما، لانا و کرم شد.

در جریان این بمباران شدید، سلیمان از ترس امنیت او و فرزندانش تصمیم گرفت که به رباب اطلاعی ندهد. نیما را بدون او دفن کردند. انتخاب ویرانگر بود، اما خطرات سفر به رفح و بازگشت بسیار زیاد بود. حملات هواپیما‌های بدون سرنشین، گلوله باران یا بمباران کشتی‌ها بی امان بود.

روزی که نیما را دفن کردند، ارتش اسرائیل بازار اردوگاه مغازی را بمباران کرد و ۱۱ نفر را کشت که بسیاری از آنها زن و کودک بودند. این اولین باری نبود که درد‌های شدید به چنین مرگ نابهنگامی در خانواده منجر می‌شد. در سال ۱۹۶۷، عبدالله، پدر سلیمان، با آشکار شدن واقعیت تلخ اشغال نظامی اسرائیل، دچار سکته مغزی شد. با از دست دادن خانه خود در نکبه ۱۹۴۸، وحشتی که ارتش اسرائیل در سال ۱۹۶۷ بر سر مردم فلسطینی غزه ایجاد کرد، شوک دیگری بود. اما در نهایت، چیزی که بیش از حد تحمل شد، ربودن پسرش سلیمان توسط سربازان اسرائیلی بود که در آن زمان یک کودک ۱۶ ساله بود. عبدالله که از سرنوشت سلیمان چیزی نمی‌دانست و نمی‌توانست فکر از دست دادن او را بپذیرد، تسلیم غم و اندوه شد و سکته مغزی بدن او را ویران کرد و او را فلج کرد. او هفت سال در اردوگاه خان یونس مصیبت‌های زندگی را تحمل کرد تا اینکه یک هفته پس از بازگشت سلیمان به غزه از دنیا رفت.

سلیمان از اینکه همسرش نیما به اندازه پدرش درد طولانی نداشت، خدا را شکر کرد و از فرزندانش خواست سوره فاتحه را برای او بخوانند. نیما تنها یکی از بیش از ۱۰۰۰۰ زن فلسطینی است که تاکنون در این جنگ جان باخته است. او یک میزبان عالی و یک آشپز فوق‌العاده بود که یک روز در آرزوی زیارت مکه بود و با دقت تمام پولهایش را برای این سفر پس انداز می‌کرد.

مرگ نیما نه تنها رویا‌های او را خاموش کرد، بلکه گرما و سخاوتی را که ذات او، یعنی جوهر فلسطینی را مشخص می‌کرد، خاموش کرد. او یک خلاء را پشت سر می‌گذارد که فقط با درد دل و از دست دادن پر شده است. موشک‌های یک پهپاد هرمس ساخت اسرائیل می‌تواند حریم هوایی بدون محافظ غزه را سوراخ کند و جان انسان‌ها را در چند ثانیه بگیرد. موشک‌های به اصطلاح «آتش و فراموش کن» می‌توانند اهدافی را در فاصله بیش از ۲.۵ کیلومتری (۱.۵ مایلی) در آسمان هدف قرار دهند، بنابراین وقتی شلیک می‌شوند، هیچ کس روی زمین نمی‌داند که در حال آمدن هستند. غیرنظامیانی که به تجارت خود می‌پردازند فوراً کشته می‌شوند، زیرا هیچ کس و هیچ چیز برای محافظت از آنها وجود ندارد.

هیچ هواپیمای جنگی اردنی، انگلیسی، فرانسوی یا آمریکایی برای دفاع از ۵۰ زن کشته شده هر روز در ۲۰۰ روز گذشته توسط اسرائیل مستقر نشد. به نظر می‌رسد "آتش و فراموش کردن" در غزه یک سیاست جهانی است.

اما فریاد قاطع من این است که دنیا هرگز نباید فراموش کند. مردم خوب در سرتاسر جهان تلاش می‌کنند تا اطمینان حاصل کنند که مسئولین این جنایات و کسانی که به آنها اسلحه داده اند، با محاکمه روبرو خواهند شد و شبح عدالت تا پایان روز‌های خود تحت تعقیب قرار خواهند گرفت.

غدی عاقل، یک استاد دانشگاه فلسطینی الاصل در کاناداست که در حال حاضر استاد دانشگاه آلبرتا در ادمنتون کاناداست. او از زمان آغاز جنگ غزه مقالات، یادداشت‌ها و گزارش‌های تفصیلی فراوانی را در رسانه‌های جهان از جمله رسانه‌های کانادا منتشر کرده است.

باشگاه خبرنگاران جوان بین‌الملل خاورمیانه

دیگر خبرها

  • ظریف، همچون بند زدن برگ گل! | چینی‌بندزن! یه دل شکسته رو هم بند می‌زنی؟
  • اتوبوس‌هایی که به فرمان خانم‌ها حرکت می‌کنند
  • پشت پرده اسلام آوردن سرمربی پرتغالی سپاهان | پای ازدواج با بازیگر ایرانی در میان است | رازی که پیراهن خانم بازیگر فاش کرد (عکس)
  • روایت سرمربی سپاهان از مسلمان شدن و ازدواج با خانم بازیگر
  • حرف‌های جالب عروس بزرگ امام: نمی‌خواستم ازدواج کنم اما.. /آقا مصطفی، روحانیِ مدرنی بود و در حجاب سختگیری نداشت
  • عروس بزرگ امام : نمی خواستم ازدواج کنم، قصد داشتم به درسم ادامه بدهم و به کشورهای خارجی سفر کنم؛ اما..
  • آتش و فراموشی؛ روایت استاد فلسطینی از زندگی خانواده او در غزه
  • نشانه‌های آمادگی برای ازدواج در دختران
  • مد جدیدی به نام طالع بینی؛ با متولدین این ماه وارد رابطه نشوید!
  • همسر شهید آیت الله سیدمصطفی خمینی دار فانی را وداع گفت